زوآبلغتنامه دهخدازوآب . (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سرحدی است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زؤابلغتنامه دهخدازؤاب .[ زُ آ ] (ع اِمص ) (از «زٔب ») تغییر و برگشتگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقلاب . (ناظم الاطباء). یقال : الدهر ذوزؤاب ؛ ای انقلاب . و گفته اند که
زوابعلغتنامه دهخدازوابع. [ زَ ب ِ ] (ع اِ) ج ِزوبعة. گردبادها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به زوبعة شود.
زوابیقلغتنامه دهخدازوابیق .[ زَ ] (ع اِ) ج ِ زیبق : و هم از باب این صنعت زوابیق را ارواح گفته اند و زرانیخ و کباریت را نفوس . (دانشنامه ٔ جهان ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زابراهگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی ول ماندن ، بیرون کردن از خانه ، رها کردن ، مجبور به تغییر محل سکنا ، دستور تخلیه منزل اجراه ای که نتیجه آن زابراهی است ، بی خانمان
زؤابلغتنامه دهخدازؤاب .[ زُ آ ] (ع اِمص ) (از «زٔب ») تغییر و برگشتگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقلاب . (ناظم الاطباء). یقال : الدهر ذوزؤاب ؛ ای انقلاب . و گفته اند که
زوابعلغتنامه دهخدازوابع. [ زَ ب ِ ] (ع اِ) ج ِزوبعة. گردبادها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به زوبعة شود.
زوابیقلغتنامه دهخدازوابیق .[ زَ ] (ع اِ) ج ِ زیبق : و هم از باب این صنعت زوابیق را ارواح گفته اند و زرانیخ و کباریت را نفوس . (دانشنامه ٔ جهان ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زرانیخلغتنامه دهخدازرانیخ . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زرنیخ : ... ارباب این صنعت زوابیق را ارواح گفته اند و زرانیخ و کباریت را نفوس . (دانشنامه ٔ جهان ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).