زهشلغتنامه دهخدازهش . [ زِ هَِ ] (اِمص ) عمل زهیدن . (فرهنگ فارسی معین ). زائیدن . زادن . زائیده شدن . تولد. اسم مصدر زهیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زایش : به بالای سرو و ب
زهکش محافظتیinterceptor drainواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زهکش در کنارة راه برای پیشگیری از نفوذ آب به راه که معمولاً خارج از سطح راه ایجاد میشود
چاه جذبیsoakaway, absorbing well, absorbtion pitواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زهکش بهصورت گودالی مملو از مواد جاذب یا مخزنی تعبیهشده در زیر سطح زمین برای انتقال آبهای سطحی به لایههای زیرین خاک