زهشلغتنامه دهخدازهش . [ زِ هَِ ] (اِمص ) عمل زهیدن . (فرهنگ فارسی معین ). زائیدن . زادن . زائیده شدن . تولد. اسم مصدر زهیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زایش : به بالای سرو و ب
زههلغتنامه دهخدازهه . [ ] (اِ) در شاهد زیر ظاهراًواحد طول در قدیم و برابر با پنجاه ذرع : ... و به قول ابوریحان و اکثر حکمای متأخرین هجده فرسنگ و هشت تسع و به همه قولی فرسنگی س
زههلغتنامه دهخدازهه . [ زِ هََ / هَِ ] (اِمص ) بدست آوردن نتیجه از درآمیختن نر و ماده . نتاج . تخم گیری . (از فرهنگ فارسی معین ).
زهکش محافظتیinterceptor drainواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زهکش در کنارة راه برای پیشگیری از نفوذ آب به راه که معمولاً خارج از سطح راه ایجاد میشود