زهشلغتنامه دهخدازهش . [ زِ هَِ ] (اِمص ) عمل زهیدن . (فرهنگ فارسی معین ). زائیدن . زادن . زائیده شدن . تولد. اسم مصدر زهیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زایش : به بالای سرو و ب
زهشguttation, sudation 2واژههای مصوب فرهنگستانخروج آب و مواد محلول از گیاه بهصورت مایع ازطریق روزنههای آبی متـ . تعریق 2
زهشتلغتنامه دهخدازهشت . [ زِ هَِ ] (اِ) دم و نفس را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ).
زهشتلغتنامه دهخدازهشت . [ زِ هَِ ] (اِ) دم و نفس را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ).