ضنیکلغتنامه دهخداضنیک . [ ض َ ] (ع ص ) زندگانی تنگ . تنگدستی . (منتهی الارب ). عیش تنگ . (منتخب اللغات ). || مرد سست تدبیر و عقل و ضعیف بدن و جان . (منتهی الارب ). ضعیف رای و ضع
زنیانگویش اصفهانی تکیه ای: -------- طاری: -------- طامه ای: -------- طرقی: zeniyun کشه ای: -------- نطنزی: --------
سلیطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی پتیاره، کولی، ستیزهجو، پاچهدریده، آتشبیار معرکه مرتیکه، مردکه، زنیکه، زنکه ضدبشر
دارسلغتنامه دهخدادارس . [ رِ] (ع ص ) محوکننده ٔ رسوم و آداب . (اقرب الموارد). || خواننده ٔ کتاب . (اقرب الموارد). || حایض . (منتهی الارب ). زنیکه در حال عادت ماهانه باشد. || آنک
ناپروردهلغتنامه دهخداناپرورده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) پرورش نیافته . پرورده نشده . || ناتمام . ناقص . کامل نشده . (یادداشت مؤلف ). مقابل پرورده . رجوع به پرورده شود : در
تحقیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وار شمردن، منتگذاری، غرور، نکوهش، اهانت، توهین، بیاحترامی، کوچکشماری، بیاعتنایی، ادا، بدگویی، استهزا حقارت سرسری پنداشتن نزول اجلال استحقار،