زنگیچهلغتنامه دهخدازنگیچه . [ زَ چ َ / چ ِ] (اِ مصغر) آرنج در خراسان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ابتدای ساعد دست . مرفق . (فرهنگ فارسی معین ).
تاسهpurse seine, purse, seine, purse net, seine netواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
اخترCannaواژههای مصوب فرهنگستانتنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
پیراهن طلاییyellow jersey,maillot jauneواژههای مصوب فرهنگستاندر دور فرانسه، پیراهنی که در پایان هر مرحله به پیشتاز ردهبندی کلی اعطا میشود و او آن را در مرحلة بعد به تن میکند
رباط زنگیچهلغتنامه دهخدارباط زنگیچه . [ رُ زَ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش طبس شهرستان فردوس دارای 48 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن غلات و ذرت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رباط زنگیچهلغتنامه دهخدارباط زنگیچه . [ رُ زَ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش طبس شهرستان فردوس دارای 48 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن غلات و ذرت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).