زنگیدنلغتنامه دهخدازنگیدن . [ زَ دَ ] (مص جعلی ) مصدری مولد از زنگ . مصدری ساخته از زنگ . آواز دادن زنگ . به آواز آوردن زنگ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زنگ زدن . (یادداشت ایضا
زغنگیدنلغتنامه دهخدازغنگیدن . [ زَ غ َ دَ ] (مص ) فواق زدن . زروغ کردن . || آه کشیدن . ناله و زاری کردن . (ناظم الاطباء). آه کردن . (آنندراج ).
میس کالواژهنامه آزادگُمزَنگ، گُم زَنگ. به چَم (معنی) زنگِ گم شده. یک پیوند دوراوی (تلفنی) است که بی پاسخ بماند. پیامی از پیش برنهاده را به رایگان می رساند. برای نمونه، دو دوست بر آ
زغنگیدنلغتنامه دهخدازغنگیدن . [ زَ غ َ دَ ] (مص ) فواق زدن . زروغ کردن . || آه کشیدن . ناله و زاری کردن . (ناظم الاطباء). آه کردن . (آنندراج ).
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان انگهران است که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان گرگان است که 465 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).