زنبقیلغتنامه دهخدازنبقی . [ زَم ْ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به زنبق و گمان می کنم اشتغال بروغن بنفشه و فروش عطریات را می رساند. (از انساب سمعانی ). رجوع به زنبق شود.
زنبقیانIridaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از مارچوبهسانان با انواع ساقههای زیرزمینی و برگهای خطی یا نواری که گُلپوش ششقطعهای و خامۀ سهقسمتی و سه پرچم دارند و میوۀ آنها پوشینه است
علی زنبقیلغتنامه دهخداعلی زنبقی . [ ع َ ی ِ زُم ْ ب َ ] (اِخ ) ابن نصربن سلیمان زنبقی لغوی . مکنی به ابوالحسن . وی ادیب و خوش خط بود و یاقوت حموی گوید که کتب ادبی متعددی بخط او دیده
علی زنبقیلغتنامه دهخداعلی زنبقی . [ ع َ ی ِ زُم ْ ب َ ] (اِخ ) ابن نصربن سلیمان زنبقی لغوی . مکنی به ابوالحسن . وی ادیب و خوش خط بود و یاقوت حموی گوید که کتب ادبی متعددی بخط او دیده
زنبقIrisواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از زنبقیانِ علفی چندساله با 200 تا 300 گونه و ساقههای زیرزمینی و گلهای زیبا که در نواحی معتدلۀ نیمکرۀ شمالی پراکندهاند
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن سلیمان زنبقی لغوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی زنبقی شود.
ابوالحسنلغتنامه دهخداابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن نصربن سلیمان زنبقی لغوی . رجوع به علی ... شود.