زمریلغتنامه دهخدازمری . [ ] (اِخ ) (ترتیب یافته ) رئیس شمعونیان است . (سفر اعداد 25 : 14). || شخصی از نسل یهودا. (اول تواریخ ایام 2، 6). || شخصی که سردار ایله بن بعشا بوده ، پس
زمریلغتنامه دهخدازمری . [ ] (اِخ ) ابن شلوم بقول حبیب السیر نبیره ٔ شمعون و یکی از نقبای اسباط بود و چون زانیه را بخانه برد، بلیه ٔ طاعون در میان سپاه یوشع شیوع یافت و فنحاص بن
مورطسلغتنامه دهخدامورطس . [ ] (اِخ ) از دانشمندان و موسیقی دانان یونانی که کتابهایش به عربی ترجمه شده و از آن جمله است : الارغنن الزمری و الارغنن البوقی و کتاب دیگری در باب آلت م
زمرانلغتنامه دهخدازمران . [ ] (اِخ ) او اول زاده ٔ قطوره بوده . (سفر پیدایش 25: 2). بعضی بر آنند که زمریان که در اواسط بلاد عرب سکنی دارند از اولاد او می باشند. (از قاموس کتاب مق
جبئونلغتنامه دهخداجبئون . [ ] (اِخ ) درعبری بمعنی «فراز». و نام یکی از دهات بنی دان است که به بنی قهاث داده . (صحیفة یوشع 19:44 و 21:23). و در زمان شهریاری یربعام و ناداب و بعشاو
ارغنونلغتنامه دهخداارغنون . [ اَ غ َ / اُ غ َ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه ٔ مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفن
سازلغتنامه دهخداساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ).