زخزبلغتنامه دهخدازخزب . [ زُ زُب ب ] (ع ص ) درشت توانا و پر گوشت . گویند: صار والد الناقة زخزبا؛ یعنی درشت و فربه شد بچه ٔ ناقه . (از منتهی الارب ). درشت نیرومند و پر گوشت . (از
زخمانلغتنامه دهخدازخمان . [ زَ ] (اِخ ) (ضبط ناصواب ) نام موضعی است . عمر این نام را بازاء ضبط کرده و این مصراع را بگواه آورده : نعم الفتی غادرتم بزخمان ، صواب رخمان باراء مهمله
زخزبلغتنامه دهخدازخزب . [ زُ زُب ب ] (ع ص ) درشت توانا و پر گوشت . گویند: صار والد الناقة زخزبا؛ یعنی درشت و فربه شد بچه ٔ ناقه . (از منتهی الارب ). درشت نیرومند و پر گوشت . (از
زخمانلغتنامه دهخدازخمان . [ زَ ] (اِخ ) (ضبط ناصواب ) نام موضعی است . عمر این نام را بازاء ضبط کرده و این مصراع را بگواه آورده : نعم الفتی غادرتم بزخمان ، صواب رخمان باراء مهمله