زمامدیکشنری عربی به فارسیافسار , زمام , عنان , لجام , افسار کردن , کنترل , ممانعت , لجام زدن , راندن , مانع شدن
دولت موقتprovisional governmentواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که پس از فروپاشی یک نظام بهطور موقت زمام امور را به دست میگیرد و مقدمات تشکیل و استقرار نظام جدید را فراهم میکند