زمارلغتنامه دهخدازمار. [ زِ ] (ع مص ) بانگ کردن شترمرغ . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) بانگ شترمرغ . (منتهی الارب ) (آ
زمارلغتنامه دهخدازمار. [ زَم ْ ما ] (ع ص ) نای نواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نای زن . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). زمارة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
ذمارلغتنامه دهخداذمار. [ ذَ ] (اِخ ) نام یکی از ملوک یمن . و ذمار مخلاف صنعاء به اسم او نامیده شده است .
ذمارلغتنامه دهخداذمار. [ ذَ / ذُ ] (اِخ ) نام قریه ای بدو منزلی صنعاء در یمن . و گویند ذمار نام صنعاء باشد. (نهایة). نام مخلافی از مخالیف یمن . (ابن الندیم ). نام بطنی از حمیر ک
ذمارلغتنامه دهخداذمار.[ ذِ ] (ع اِ) زنهار. زینهار. عهد. آنچه سزاوار بودنگاهداشت آن بر مرد. یقال : فلان حامی الذمار؛ ای اذا ذمر و غضب حمی . و نیز گویند، ذمار! ای احفظ ذمارک !
ضمارلغتنامه دهخداضمار. [ ض َ / ض ِم ْ ما ] (اِخ ) نام بتی است عرب را. رجوع به بت شود. عبدالملک بن هشام گوید مرداس ابوالعباس بن مرداس را بتی بود و پرستش او می کرد. چون مرگش فرارس
زماروغلغتنامه دهخدازماروغ . [ زَ / زُ ] (اِ) رستنیی باشد که از زمینهای نمناک و متعفن و دیوارهای حمام و زیرهای خم آب و امثال آن روید به اندام چتر و عوام آنرا کلاه قاضی و چتر مار گو
زمارةلغتنامه دهخدازمارة. [ زَم ْ ما رَ ] (ع اِ) نای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نئی که بدان نای نوازند. (از اقرب الموارد). || چوب که بر گردن سگ بندند تا از سوراخ
زمارةلغتنامه دهخدازمارة.[ زِ رَ ] (ع اِ) نای نوازی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). حرفه ٔ زَمّار. (از اقرب الموارد).
زمارةالراعیلغتنامه دهخدازمارةالراعی . [ زَم ْ ما رَ تُرْ را ] (ع اِ مرکب ) آذان العنز است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است که بدان مداوا کنند. (از اقرب الموارد): قیل انه یحل التهبج و
زمارةلغتنامه دهخدازمارة.[ زِ رَ ] (ع اِ) نای نوازی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). حرفه ٔ زَمّار. (از اقرب الموارد).
زماروغلغتنامه دهخدازماروغ . [ زَ / زُ ] (اِ) رستنیی باشد که از زمینهای نمناک و متعفن و دیوارهای حمام و زیرهای خم آب و امثال آن روید به اندام چتر و عوام آنرا کلاه قاضی و چتر مار گو
زمارةلغتنامه دهخدازمارة. [ زَم ْ ما رَ ] (ع اِ) نای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نئی که بدان نای نوازند. (از اقرب الموارد). || چوب که بر گردن سگ بندند تا از سوراخ