زلفینلغتنامه دهخدازلفین . [ زُ ](اِ) زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر صندوق و چهارچوب در خانه نصب کنند. (برهان ) (آنندراج ). به همان معنی زورفین است . (از انجمن آرا). زنجیر. (غی
زلفینفرهنگ انتشارات معین(زُ) (اِ.) = زورفین . زُرúفین : 1 - حلقه ای که زنجیر یا چفت را در آن می انداختند. 2 - زلف معشوق .
زلفینکلغتنامه دهخدازلفینک . [ زُ ن َ ] (اِمصغر)زرفینک . زورفینک . زولفینک . زورفین خرد. که از طریق مشابهت حلقه بودن به زلف اطلاق می شود. موی صدغ حلقه کرده . (از یادداشتهای بخط مرح
غالیه زلفینلغتنامه دهخداغالیه زلفین . [ ی َ / ی ِ زُ ] (ص مرکب ) کسی که زلف مجعد اوبرنگ غالیه باشد. آنکه موی مجعد وی سیاه باشد. رجوع به غالیه زلف ، غالیه جعد و غالیه موی شود : ای غالیه
زلفیگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی قفل داخل خانه ، زنجیری که پشت در خانه از داخل می اندازند تا در قفل یا بسته تر شود.
زلفینکلغتنامه دهخدازلفینک . [ زُ ن َ ] (اِمصغر)زرفینک . زورفینک . زولفینک . زورفین خرد. که از طریق مشابهت حلقه بودن به زلف اطلاق می شود. موی صدغ حلقه کرده . (از یادداشتهای بخط مرح
غالیه زلفینلغتنامه دهخداغالیه زلفین . [ ی َ / ی ِ زُ ] (ص مرکب ) کسی که زلف مجعد اوبرنگ غالیه باشد. آنکه موی مجعد وی سیاه باشد. رجوع به غالیه زلف ، غالیه جعد و غالیه موی شود : ای غالیه
خجلتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= خجالت: ◻︎ گل سرخ چون روی خوبان بهخجلت / بنفشه چو زلفین جانان معطر (ناصرخسرو: لغتنامه: خجلت)، ◻︎ شخصم به چشم عالمیان خوبمنظر است / وز خبث باطنم سر خجلت فتاد