زاحفلغتنامه دهخدازاحف . [ ح ِ ] (ع ص )(از زحف ) راه رونده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || لشکر که در اثر کثرت بگرانی راه بسوی جهاد پیماید . (اقرب الموارد) (تاج العروس از اساس
زاحفةلغتنامه دهخدازاحفة. [ ح ِ ف َ ] (ع ص ) شتر خسته از روندگی . زاحف . وتاء مبالغه را بود. (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
زاحفلغتنامه دهخدازاحف . [ ح ِ ] (ع ص )(از زحف ) راه رونده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || لشکر که در اثر کثرت بگرانی راه بسوی جهاد پیماید . (اقرب الموارد) (تاج العروس از اساس