زغبهواژهنامه آزادزغبه (با فتح ز و سکون غ)، انقروی و نیکلسون آن را آسان، و بعضی شارحان، مفت و رایگان معنی کرده اند. زغب در لغت، به معنی موهاست که در گوش روییده، و زغبه جانورکی ا
زغبةلغتنامه دهخدازغبة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) جانوری است مانند موش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زغبةلغتنامه دهخدازغبة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) جانوری است مانند موش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن وقش بن زغبةبن زعور ابن عبدالأشهل الانصاری الأشهلی . صحابی انصاری است و در جنگ احد شهادت یافت .
یوسفلغتنامه دهخدایوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن یعقوب کنانی ، ملقب به حنونة. از عیسی بن حماد زغبة روایت کرده است . (از تاج العروس ).