ذغاللغتنامه دهخداذغال . [ ذُ ] (اِ) چوب سوخته ٔ آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند. فحم . انگشت .زگال . زغال . زوال و برخی آن را با زاء اخت راء نویسند و ظاهر
زقاللغتنامه دهخدازقال . [ زَ ] (اِ) زغال اخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درختچه در جنگلهای ارسباران بحال وحشی موجود است . آن را در ارسباران زقال و در تهران زقال اخته می
ذغالگویش خلخالاَسکِستانی: zəqâl دِروی: zəqâl شالی: zəqâl کَجَلی: âleseq کَرنَقی: zəqâl کَرینی: zəqâl کُلوری: zəqâl گیلَوانی: âlus لِردی: zeqâl