زعلوقلغتنامه دهخدازعلوق . [ زُ ] (ع ص ) شادمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شادمان . خرم . (ناظم الاطباء). || (اِ) گیاهی است یا صواب به ذال است در هر دو . (منته
ذعلوقلغتنامه دهخداذعلوق . [ ذُ ] (ع اِ) تره ای است تیزبوی همچون گندنا. و محمودبن عمر ربنجنی گوید طرخون . || مرغکی است . || نوعی از سماروغ . یعنی قسمی از کماة. || (ص ) کودک چالاک
زالوقوسلغتنامه دهخدازالوقوس . (اِخ ) از حکمای قدیم یونان و متولد در حدود 700 ق . م . است برخی وی را بخطا شاگرد فیثاغورث دانسته اند در صورتی که او خود یک قرن قبل از فیثاغورث میزیسته
زحلوقةلغتنامه دهخدازحلوقة. [ زُ ق َ ] (ع اِ) مثل زحلوفه ، جای لغزیدن کودکان از بالابه نشیب و این (با قاف ) لغت تمیم است . ج ، زحالق ، زحالیق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بمعنی
زعقوقةلغتنامه دهخدازعقوقة. [ زُ ق َ ] (ع اِ) چوزه ٔ کبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زعاقیق . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
زعلوللغتنامه دهخدازعلول . [ زُ ] (ع ص ) سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد سبک . (ناظم الاطباء). شادمان خفیف . و در اللسان : و فی المصنف زغلول بالغین المعجمة لاغیر. (از اقرب ال
زالوقوسلغتنامه دهخدازالوقوس . (اِخ ) از حکمای قدیم یونان و متولد در حدود 700 ق . م . است برخی وی را بخطا شاگرد فیثاغورث دانسته اند در صورتی که او خود یک قرن قبل از فیثاغورث میزیسته
زحلوقةلغتنامه دهخدازحلوقة. [ زُ ق َ ] (ع اِ) مثل زحلوفه ، جای لغزیدن کودکان از بالابه نشیب و این (با قاف ) لغت تمیم است . ج ، زحالق ، زحالیق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بمعنی
زعقوقةلغتنامه دهخدازعقوقة. [ زُ ق َ ] (ع اِ) چوزه ٔ کبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زعاقیق . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
زعلوللغتنامه دهخدازعلول . [ زُ ] (ع ص ) سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد سبک . (ناظم الاطباء). شادمان خفیف . و در اللسان : و فی المصنف زغلول بالغین المعجمة لاغیر. (از اقرب ال