زعاقلغتنامه دهخدازعاق . [ زَ ع ع ] (ع ص ) اسب شتاب بسیاررو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعبقةلغتنامه دهخدازعبقة. [ زَ ب َق َ ] (ع مص ) پریشان و متفرق ساختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعاقةلغتنامه دهخدازعاقة. [ زَ ق َ ] (ع مص ) شور و تلخ و سطبر گردیدن آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعاقلغتنامه دهخدازعاق . [ زُ ] (ع ص ، اِ) آب تلخ ستبر که خوردن نتوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). (ازاقرب الموارد ). رجوع به زعاقه شود. || رمیدگی و یقال : وعل زع
curryدیکشنری انگلیسی به فارسیادویه کاری، کاری، زردچوبه هندی، شانه یا قشو کردن، مالیدن، پرداخت کردن چرم
زعاقلغتنامه دهخدازعاق . [ زَ ع ع ] (ع ص ) اسب شتاب بسیاررو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعبقةلغتنامه دهخدازعبقة. [ زَ ب َق َ ] (ع مص ) پریشان و متفرق ساختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعاقةلغتنامه دهخدازعاقة. [ زَ ق َ ] (ع مص ) شور و تلخ و سطبر گردیدن آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زعاقلغتنامه دهخدازعاق . [ زُ ] (ع ص ، اِ) آب تلخ ستبر که خوردن نتوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). (ازاقرب الموارد ). رجوع به زعاقه شود. || رمیدگی و یقال : وعل زع
بعزقةلغتنامه دهخدابعزقة. [ ب َ زَ ق َ ] (ع مص ) متفرق و پریشان کردن . لغة فی زعبقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پریشان و متفرق کردن چیزی را. (از آنندراج ) (منتهی الارب ). پرا