زعمدیکشنری عربی به فارسیتاکيد , اثبات , تاييد ادعا , اظهارنامه , اعلا ميه , بيانيه , اگهي , اخبار , اعلا ن , درگيري , وانمودسازي , تظاهر , بهانه , ادعا
زعمفرهنگ مترادف و متضاد۱. باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر ۲. پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت ۳. ریاست، زعامت، سروری
زاذلغتنامه دهخدازاذ. (اِ) نوعی خرما است . (آنندراج ). صاحب تعلیقات المعرب در ذیل کلمه ٔ ازاذ آرد: این کلمه در اصول خطی المعرب ازاذ آمده و ابن جنی گفته است عرب این کلمه را در شع