زاذلغتنامه دهخدازاذ. (اِ) نوعی خرما است . (آنندراج ). صاحب تعلیقات المعرب در ذیل کلمه ٔ ازاذ آرد: این کلمه در اصول خطی المعرب ازاذ آمده و ابن جنی گفته است عرب این کلمه را در شع
زاذلغتنامه دهخدازاذ. (اِخ ) ابن بهیش . از سرداران ایران در جنگ قادسیه است که ریاست گروه پیاده را داشت و حریف وی در لشکر اسلام عاصم بن عمرو بوده . وی یکی از چند تن از سرداران ای
زازلغتنامه دهخدازاز. (اِخ ) زار است که قریه ای است در اشتیخن و سمعانی آن را با دو «ز» ضبط کرده است . رجوع به تاج العروس ، زور و معجم البلدان و رجوع به زار در لغت نامه شود.
زازلغتنامه دهخدازاز. (ع اِ) دزی در ذیل زاز، بالزاز را بمعنی با فشار و قوت آورده است : فصّص بالزاز؛ مینا کرد چیزی را. بفشار نگین گذاری کردن . رجوع به دزی ج 1 ص 577 شود.
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) پدر منصوربن زاذان و جد مسروربن مغیرةبن زاذان است که هر دو از محدثین بوده اند. صاحب تاج العروس آرد: زاذان [ پدر منصور ] محدّث بزرگی است و پدرش مول
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) جد زاذان بن عبداﷲبن زاذان یکی دیگر از خاندان زاذان کند (مولای کنده ) است . (از تاریخ ابن عساکر، زاذان و انساب سمعانی ، زاذانی ). رجوع به زاذانی ع
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) جد شبل بن قوج است و رودانبار منسوب بدو است . (از تاج العروس ). و رجوع به زاذانی و شبل بن قوج در لغت نامه شود.
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) جد محمدبن ابراهیم زاذانی است رجوع به الاعلام زرکلی و زاذانی محمد در این لغت نامه شود.
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) قتات کوفی مکنی به ابی یحیی محدث است و نام او را مسلم ، عبدالرحمن ، یزید و زبان نیز گفته اند. (از تهذیب التهذیب ، زاذان و ابویحیی ).
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) پدر منصوربن زاذان و جد مسروربن مغیرةبن زاذان است که هر دو از محدثین بوده اند. صاحب تاج العروس آرد: زاذان [ پدر منصور ] محدّث بزرگی است و پدرش مول
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) جد زاذان بن عبداﷲبن زاذان یکی دیگر از خاندان زاذان کند (مولای کنده ) است . (از تاریخ ابن عساکر، زاذان و انساب سمعانی ، زاذانی ). رجوع به زاذانی ع
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) جد شبل بن قوج است و رودانبار منسوب بدو است . (از تاج العروس ). و رجوع به زاذانی و شبل بن قوج در لغت نامه شود.
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) جد محمدبن ابراهیم زاذانی است رجوع به الاعلام زرکلی و زاذانی محمد در این لغت نامه شود.
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) قتات کوفی مکنی به ابی یحیی محدث است و نام او را مسلم ، عبدالرحمن ، یزید و زبان نیز گفته اند. (از تهذیب التهذیب ، زاذان و ابویحیی ).