زادغرلغتنامه دهخدازادغر. [ غ َ ] (اِ مرکب ) حرامزاده . (آنندراج ) (شعوری ) (ناظم الاطباء). مرکب است از: زاد (زاده ، فرزند) و غر (روسبی ) وعلم است حرامزاده را. (از فرهنگ شعوری ج 2
cunningsدیکشنری انگلیسی به فارسیغم و اندوه، حیله گری، حیله، زیرکی، خدعه، حیله باز، خاتوله، خبی، عیاری، مکاری
رقملغتنامه دهخدارقم . [ رَ ق َ ] (ع اِ) یا رَقِم . بلا و سختی . (ناظم الاطباء). سختی و بلا. (از منتهی الارب ). سختی . (مهذب الاسماء). || روزی است از روزهای تازیان . (ناظم الاطب
زادغرلغتنامه دهخدازادغر. [ غ َ ] (اِ مرکب ) حرامزاده . (آنندراج ) (شعوری ) (ناظم الاطباء). مرکب است از: زاد (زاده ، فرزند) و غر (روسبی ) وعلم است حرامزاده را. (از فرهنگ شعوری ج 2
استطفافلغتنامه دهخدااستطفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در منتهی الارب گوید: گویند: خذ ما استطف لک ؛ بگیر هرچه بدست تو نزدیکتر باشد. و مؤلف تاج العروس گوید: و قولهم خذ ما طف لک و اطف لک
زنالغتنامه دهخدازنا. [ زِ ] (ع اِمص ) جمع شدن با زن بطور حرامی و روسپی بارگی که جِهمَرز نیز گویند. (ناظم الاطباء). برابر با زناء عربی . رجوع به زناء شود. (از فرهنگ فارسی معین )