زطلغتنامه دهخدازط. [ زَطط ] (ع مص ) بانگ کردن مگس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
زطیلغتنامه دهخدازطی . [ زُطط ] (ص نسبی ) یکی از زُطّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منسوب به گروه و یک نفر از آن طایفه . (ناظم الاطباء): فلان زطی ؛ یعنی پست و لئیم است . (ا
زطلغتنامه دهخدازط. [ زُطط ] (اِخ ) گروهی از هند، هرب جت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). مأخوذ از هندی ، گروهی در هندوستان که جت گویند. (ناظم الاطباء) از جَت فا