caddiesدیکشنری انگلیسی به فارسیcaddies، توپ تنیس، لو لو، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، شبح، پسر کهتر، پیشخدمت
caddieدیکشنری انگلیسی به فارسیکاددی، توپ تنیس، لو لو، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، شبح، پسر کهتر، پیشخدمت
رسوا نمودنلغتنامه دهخدارسوا نمودن . [ رُس ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) بی آبرو کردن . زشتیهای نهانی اعمال کسی را فاش ساختن . رسوا کردن . (از یادداشت مؤلف ). ذأم . ذحم . (منتهی
ملامحلغتنامه دهخداملامح . [ م َ م ِ ] (ع اِ) مَشابِه . (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). همانندها. مانندها. رجوع به مشابه شود. || ج ِ لمحة، به معنی خوبی و حسن روی که
رسواییلغتنامه دهخدارسوایی . [ رُس ْ ] (حامص )رسوائی . فضیحت و مذلت . (آنندراج ). افتضاح و بی آبرویی و بدنامی و ذلت و فضیحت و بی حرمتی . (ناظم الاطباء).اِبَة. موئبة. خزی . فتنه . ف
اصول مذهبلغتنامه دهخدااصول مذهب . [ اُ ل ِ م َ هََ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) برحسب عقیده ٔ امامیه ، علاوه بر توحید و نبوت و معاد که از اصول دین اسلام بشمار میروند به دو اصل دیگر نیز