درفشانلغتنامه دهخدادرفشان . [ دُ ف َ/ ف ِ ] (نف مرکب ) درفشاننده . فشاننده ٔ در. دربار. درافشان . درافشاننده . آنکه در و مروارید پخش کند. آنکه مروارید پراکند : از کف ساقیان دریا ک
نعتلغتنامه دهخدانعت . [ ن َ ] (ع اِ) صفت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نشان . (مهذب الاسماء) (السامی ). نشانه . نشانی .(یادداشت مؤلف ). وصف . توصیف . ج ، نعوت : روی ترکان را