زامنهوفلغتنامه دهخدازامنهوف . [ م ِ هَُ ] (اِخ ) لازاروس لودویک (1859 - 1917). مخترع لغت اسپرانتو، از یهودیان لهستان بوده و در ورشو متولد شده و پیشه ٔ وی ساختن عینک بوده است . (از
زخمناکلغتنامه دهخدازخمناک . [ زَ ] (ص مرکب ) خسته و مجروح . (بهار عجم ) (آنندراج ). زخمالود. زخمگین . زخمین : حرامیان بر وی افتادند و او را برهنه کردند و زخمناک و افتاده رها کردند
calkدیکشنری انگلیسی به فارسیکالک، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب
calkingدیکشنری انگلیسی به فارسیکالکینگ، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد ا
calksدیکشنری انگلیسی به فارسیکلسیم، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب
زامنهوفلغتنامه دهخدازامنهوف . [ م ِ هَُ ] (اِخ ) لازاروس لودویک (1859 - 1917). مخترع لغت اسپرانتو، از یهودیان لهستان بوده و در ورشو متولد شده و پیشه ٔ وی ساختن عینک بوده است . (از
زخمناکلغتنامه دهخدازخمناک . [ زَ ] (ص مرکب ) خسته و مجروح . (بهار عجم ) (آنندراج ). زخمالود. زخمگین . زخمین : حرامیان بر وی افتادند و او را برهنه کردند و زخمناک و افتاده رها کردند