زمبلغتنامه دهخدازمب . [ زَ ] (اِ) نوعی از بازیها و قمارهای قدیم ایرانی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از بازیهای مجلسی دوران ساسانیان است . رجوع به ایران در زمان ساسانیان کری
زمبلغتنامه دهخدازمب . [ زَ ] (اِ) نوعی از بازیها و قمارهای قدیم ایرانی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از بازیهای مجلسی دوران ساسانیان است . رجوع به ایران در زمان ساسانیان کری
کرهلغتنامه دهخداکره . [ ک ُرْ رَ / رِ ] (اِ) چون مطلق گویند مراد بچه ٔ اسب باشد. مَهر. (یادداشت مؤلف ). || بچه ٔ اسب و ستور و خرالاغ را گویند. (برهان ). بچه ٔ اسب و خر و اشتر.
گرشاسبلغتنامه دهخداگرشاسب . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد رستم زال است و او پسر اترد باشد که از نبائر جمشید است . (جهانگیری ) (برهان ). معاصر فریدون بود. ترکستان و خطا را مسخر ک
طورگلغتنامه دهخداطورگ . [ طُ وُ ] (اِخ ) نام میراسفهسالاری بود ازآن ِ ضحاک . اسدی گوید : شد آن لشکرگشن پیش طورگ رمان چون رمه ٔ میش در پیش گرگ . (لغت نامه ٔ اسدی ).این تعریف اشتب
اختیارلغتنامه دهخدااختیار. [ اِ ] (ع مص ) گزیدن . برگزیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). استراء. گزین کردن . خَیره . (منتهی الارب ). انتخاب : الحمدُ للّه الذی اختار محمداً صلی اﷲعلیه و