زرسالغتنامه دهخدازرسا. [ زَ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) زرمانند. || بوته . || زر گداخته . || ریزه ٔ زر. (ناظم الاطباء). بهمه ٔ معانی رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 28 شود.
زرسالغتنامه دهخدازرسا. [ زَ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) زرمانند. || بوته . || زر گداخته . || ریزه ٔ زر. (ناظم الاطباء). بهمه ٔ معانی رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 28 شود.
روال ذخیرهشدهstored procedure, SPواژههای مصوب فرهنگستانکد زبان پرسمان ساختیافتة (زپسا) آمادهشده که میتوان آن را ذخیره و بارها از آن استفاده کرد
خودپیوندزنیself-joinواژههای مصوب فرهنگستاننوعی عملیات پیوند در زبان پرسمان ساختیافته (زپسا) که برای مقایسة مقادیر ستونهای یک جدول به کار میرود
گشادنلغتنامه دهخداگشادن . [ گ ُ دَ] (مص ) پهلوی ویشاتن ، سانسکریت وی -سا (آزاد کردن ،باز کردن ). در پهلوی ویشات ، ظاهراً از وی -شا ، سانسکریت وی + شا (باز کردن ،آزاد کردن ) (= ها
عرضلغتنامه دهخداعرض . [ ع َ رَ ] (ع اِ) آنچه لاحق گردد مردم را از بیماری و جز آن . و گزند. (منتهی الارب ). آنچه از مرض و غیره بر انسان عارض شود. (از اقرب الموارد). بیماری و رنج