canدیکشنری انگلیسی به فارسیمی توان، قوطی، حلبی، قوطی کنسرو، قادر بودن، قدرت داشتن، امکان داشتن، در قوطی ریختن، زندان کردن، اخراج کردن، توانایی داشتن
امرانلغتنامه دهخداامران . [ اَ م َرْ را ](ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه درویشی و پیری سخت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). در اساس است : نزل به الامران الهرم و المرض . و گ
پاردملغتنامه دهخداپاردم . [ دُ ] (اِ مرکب ) ثَفر. (دهار) (منتهی الارب ). زیردمی . رانکی . (برهان ). قشقون . گوزبان ، دوالی از ساز اسب که به زیر دُم اوفتد. چرمی باشد پهن که بر پس
انثیلغتنامه دهخداانثی . [ اُ ثا ] (ع اِ) ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). ماده که در مقابل نر است . (از غیاث الل
قشدةلغتنامه دهخداقشدة. [ ق ِ دَ ] (ع اِ) دُرد مسکه و ته نشین آن چون با پست و خرما پخته شوند. (منتهی الارب ). الثفل یبقی اسفل الزبد اذا طبخ مع السویق و التمر لیتخذ سمناً. || و قی
طال بقا زدنلغتنامه دهخداطال بقا زدن . [ ل َ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) آفرین و درود گفتن . ثنا خواندن : چون عشق را مرحبا زدی حوادث را طال بقا باید زد. (سند بادنامه ص 140).ور غلام هندوئی آر