canدیکشنری انگلیسی به فارسیمی توان، قوطی، حلبی، قوطی کنسرو، قادر بودن، قدرت داشتن، امکان داشتن، در قوطی ریختن، زندان کردن، اخراج کردن، توانایی داشتن
توتکلغتنامه دهخداتوتک . [ توت َ ] (اِ) جانوری است سخن گو که آن را بتازی طوطی خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). مرغی است معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی ). طوطی سخن گو را گویند. (برها