زادیهلغتنامه دهخدازادیه . [ ی َ ] (اِخ ) زاذویه . لقب دیگر صالح بن حماد محدث است . (ریحانة الادب ج 2).
زبدیهلغتنامه دهخدازبدیه . [ زِ ی َ ] (ع اِ) نوعی بشقاب سفالین است . ج ، زبادی . (تاج العروس ). بشقاب . (از دزی ج 1 ص 5).
زبدیهلغتنامه دهخدازبدیه . [ زُ دی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) مؤنث زبدی ، ظرف چینی کرمی رنگ . || یک نوع ظرف چینی از نوع چینی کرمی . || فنجان . || کاسه ٔ چینی که با آن پیمانه گیری شود.
candidدیکشنری انگلیسی به فارسیپرده، بی پرده، منصفانه، بی ریا، بی تزویر، صاف و ساده، قلبی، راستگو، صمیمی، راست
زادیهلغتنامه دهخدازادیه . [ ی َ ] (اِخ ) زاذویه . لقب دیگر صالح بن حماد محدث است . (ریحانة الادب ج 2).
زبدیهلغتنامه دهخدازبدیه . [ زِ ی َ ] (ع اِ) نوعی بشقاب سفالین است . ج ، زبادی . (تاج العروس ). بشقاب . (از دزی ج 1 ص 5).
زبدیهلغتنامه دهخدازبدیه . [ زُ دی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) مؤنث زبدی ، ظرف چینی کرمی رنگ . || یک نوع ظرف چینی از نوع چینی کرمی . || فنجان . || کاسه ٔ چینی که با آن پیمانه گیری شود.
زادویهلغتنامه دهخدازادویه . (اِخ ) از ملوک معد پس ازایاس بن قبیصة است طائی . (از مفاتیح العلوم خوارزمی ). و رجوع به زادیه شود.
زادلغتنامه دهخدازاد. (اِخ ) ابن ماهیان بن مهربن دابر الهمدانی ازملوک حیره است که پس از ایاس بن قبیصه طائی فرمانروای عرب شد و هفده سال پادشاهی نمود. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 261