نائباتلغتنامه دهخدانائبات . [ ءِ] (ع اِ) ج ِ نائبه . رجوع به نائبه شود : تو مرفه عیش و بدخواهان تویافته از نائبات عصر عصر. سوزنی .او نائب خداست به رزق من یارب ز نائبات نگهدارش . خ