ززلغتنامه دهخدازز. [ زَزز ] (ع مص ) سیلی زدن . (منتهی الارب ): ززه ززا از باب نصر؛ سیلی زد او را و بر پشت گردن وی زد. (ناظم الاطباء). رجوع به دزی ج 1 ص 590 و 591 شود.
علی آباد ززلغتنامه دهخداعلی آباد زز. [ ع َ دِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو از بخش الیگودرز شهرستان بروجردواقع در 90 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 7 هزارگزی جنوب راه اتومبیل
تعززلغتنامه دهخداتعزز. [ ت َ ع َزْزُ ] (ع مص ) عزیز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ارجمند گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تشرف . (اقرب
ززرونه تربالغتنامه دهخداززرونه تربا. [ زَ ن َ ت ِ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند مرغ خانگی را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). هزوارش مرغ وماکیان ... است که «تنکوریا، تنگوریاریا»
ززملغتنامه دهخداززم . [ زَ زُ ] (اِخ )دهی از دهستان بروبرود است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد و هشت هزارگزی خاور الیگودرز واقع است و 710 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا
ززیملغتنامه دهخداززیم . [ زُ ] (اِخ ) پاپ از سال 417 - 418م . او پلاژیانیسم را محکوم کرد. عید 26 دسامبر به او منسوب است . (از لاروس ).