زرایولغتنامه دهخدازرایو. [ زِ /زَ وْ ] (اِ) نقاب . برقع. (براهین العجم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نقاب و روبند را گویند . (برهان ) (آنندراج ). نقاب بود. (جهانگیری ). روبنده و نق
زرایولغتنامه دهخدازرایو. [ زِ /زَ وْ ] (اِ) نقاب . برقع. (براهین العجم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نقاب و روبند را گویند . (برهان ) (آنندراج ). نقاب بود. (جهانگیری ). روبنده و نق
زرگرلولغتنامه دهخدازرگرلو. [ زَ گ َ ] (اِخ ) از ایلات ساکن اطراف مشکین شهر. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 108 شود.
زرگیالغتنامه دهخدازرگیا. [ زَ ] (اِ مرکب ) گیاهی است چون زر، در هندوستان روید. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 19). نام رستنیی که برنگ زرد باشد. (آنندراج ). گیاهی هندی و طلایی رنگ . (ناظ