زرزرلغتنامه دهخدازرزر. [ زُ زُ ] (ع اِ) نوعی از مرغان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک نوع مرغی و سار. (ناظم الاطباء). نوعی از گنجشک . ج ، زَرازِر، زَرازیر. (از اقرب الموارد). زر
زرزرلغتنامه دهخدازرزر. [ زَ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سجاس رود است که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زرزرةلغتنامه دهخدازرزرة. [ زَ زَ رَ ] (ع مص ) ثابت گردیدن در جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن زرزور. (از اقرب الموارد). و رجوع به زرزور شود. || دوام کردن
زرزرةلغتنامه دهخدازرزرة. [ زَ زَ رَ ] (ع مص ) ثابت گردیدن در جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن زرزور. (از اقرب الموارد). و رجوع به زرزور شود. || دوام کردن