زرد گللغتنامه دهخدازرد گل . [ زَ گ ُ ] (اِ مرکب ) گل زرد. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از گل سرخ به رنگ زرد. رز زرد : به زرینه جام اندرون لعل گل فروزنده چون لاله بر زرد گل . عنصری .ز
گل زرد فلکلغتنامه دهخداگل زرد فلک . [ گ ُ ل ِ زَ دِ ف َ ل ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ).
گل زرد بالالغتنامه دهخداگل زرد بالا. [ گ ُزَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 11هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و 7هزارگزی شمال اتومبیل رو چقلوندی به ب
گل زرد پائینلغتنامه دهخداگل زرد پائین . [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی کوچکی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 11هزارگزی شمال باختری چقلوندی به بروجرد. دارای 36 تن سکنه ا
گللغتنامه دهخداگل . [ گ ُ ](اِ) در اوراق مانوی (به پارتی ) ور (گل سرخ )، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد ، معرب «وَرد»، قیاس کنید با ارمنی ، وردژس ، کردی ، گول
کافورلغتنامه دهخداکافور. (ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گوی
لالهلغتنامه دهخدالاله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) معمولا گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده ٔ لیلیاسه و آن از دسته ٔ سوسن ها و از تیره ٔ سوسنی هاست و کاسه و جا
آنلغتنامه دهخداآن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح م
حب شبیارلغتنامه دهخداحب شبیار. [ ح َب ْ ب ِ ش َب ْ ] (اِ مرکب ) معجونی است که سدر و دوار را نفع دهدو صرع و صداع را دفع کند. صفت آن : صبر سقوطری سه درم ، پوست حلیله ٔ زرد و گل سرخ و