زردالوفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. میوهای گرد، زردرنگ، و معمولاً شیرین با هستهای سخت که مغز آن هم خوراکی است.۲. درخت این میوه با برگهای قلبیشکل و شکوفههای سفید.
زردالوفرهنگ انتشارات معین( ~.) (اِمر.) درختی است از تیرة گل سرخیان جزو دستة بادامی ها که دارای میوة شفت می باشد.
زردآلوگویش اصفهانی تکیه ای: zardâlü طاری: hülüǰi طامه ای: holuǰi طرقی: helvo کشه ای: helvo نطنزی: zardâlu
زردآلولغتنامه دهخدازردآلو. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و180تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زردآلولغتنامه دهخدازردآلو. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میش خاص است که در بخش بدوه ٔ شهرستان ایلام واقع است و 320 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
زردآلوبنلغتنامه دهخدازردآلوبن . [ زَ ب ُ ] (اِ مرکب ) درختی است میوه دار از جنس آلو که میوه ٔ آن زرد و خوش بو، گواراو لذیذ است و این درخت را از آسیا به فرنگ برده اند.(ناظم الاطباء).