زراریلغتنامه دهخدازراری . [ زَ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از ذراریح تازی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به ذراریح شود.
ذراریلغتنامه دهخداذراری . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذُریّة. فرزندان . فرزندان جن و انس . || زنان : قرب صد هزار برده از ذراری و جواری ایشان ... بدست اهل اسلام افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی
زراریةلغتنامه دهخدازراریة. [ زُ ری ی َ ] (اِخ ) گروهی ازغُلات شیعه اند، از یاران زرارةبن اعین . رجوع به ابوعلی ، خاندان نوبختی اقبال ص 256 و بیان الادیان شود.
زراریقلغتنامه دهخدازراریق . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زُرَّق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع زرق ، مرغی است شکاری . (آنندراج ). رجوع به زرق شود.
زرارهفرهنگ نامها(تلفظ: zorāre) (در اعلام) نام چند تن از صحابیان است و نیز نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) میباشد .
زراریةلغتنامه دهخدازراریة. [ زُ ری ی َ ] (اِخ ) گروهی ازغُلات شیعه اند، از یاران زرارةبن اعین . رجوع به ابوعلی ، خاندان نوبختی اقبال ص 256 و بیان الادیان شود.
زراریقلغتنامه دهخدازراریق . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زُرَّق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع زرق ، مرغی است شکاری . (آنندراج ). رجوع به زرق شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن سلیمان بن الحسن بن الجهم بن بکربن اعین بن سنسن الشیبانی ، معروف به ابوغالب زراری . رجوع به ابوغالب احمد... در روضات ص
ابوغالبلغتنامه دهخداابوغالب . [ اَ ل ِ] (اِخ ) احمدبن محمدبن محمدبن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین بن سنسن الشیبانی . او یکی از افراد خاندان معروف آل اعین و از غیر نژاد عرب اس