زرادلغتنامه دهخدازراد. [ زَرْ را ] (ع ص ) زره گر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد). زره گر که زره را می سازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زره ساز و زره گر.
زرادلغتنامه دهخدازراد. [ زِ ] (ع اِ) ریسمان که به وی گلوی شتر را بندند تا نشخوار بدهان نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مخنقه . (اقرب الموار
زرادگاهلغتنامه دهخدازرادگاه . [ زَرْ را ] (اِ مرکب ) زرادگه . جائی که زره سازند. (فرهنگ فارسی معین ). || زرادخانه . جایگاه ساز و برگ جنگ . سلاح خانه . محل نگهداری وسائل و مهمات جنگ
زرادخانهلغتنامه دهخدازرادخانه . [ زَرْ را ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سلاح خانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی . قورخانه . اسلحه خانه . جبه خانه . جیباخانه