270 مدخل
کاما، اغماء، بیهشی، سبات
جبران ساز
جبرانکننده
مجبور
بیا با هم، جلو رفتن، موافقت کردن
دور گردن، شفاء یافتن، بهوش امدن، بازگشتن و بحال اول رسیدن