زخم زینچهplate cuttingواژههای مصوب فرهنگستانسایش تدریجی سطح ریلبند براثر فشار قائم و اصطکاک واردشده از ریل
زینهارلغتنامه دهخدازینهار. (اِ) بمعنی زنهار است که پناه جستن و امان خواستن باشد. (برهان ). بمعنی زنهار است و بمعنی امان . (انجمن آرا) (آنندراج ). پناه و امان ... و مهلت . (غیاث ).
دعاباغیلغتنامه دهخدادعاباغی .[ دُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) منگله و یا علاقه ٔ ابریشمین که در جوف آن دعای چشم زخم گذارند و بر گردن اسب بندند و اکنون یکی از زینتهای اسب است . (ناظم الاطبا
آسیبلغتنامه دهخداآسیب . (اِ) زخم . کوب . ضرب : به آسیب پا و بزانو و دست همی مردم افکند چون پیل مست . عنصری . || صدمه . کوس . کوست . عیب و نقص یا شکستگی که از زخم و ضرب پیدا آید
لنگر دارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دارای لنگر.۲. [قدیمی، مجاز] بسیارسنگین: ◻︎ زخم میباشد گران شمشیر لنگردار را / زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن (صائب: لغتنامه: لنگردار).۳. [قدیمی، مجاز]
لنگردارلغتنامه دهخدالنگردار. [ ل َ گ َ ] (نف مرکب ) دارای لنگر. صاحب آنندراج گوید: به مناسبت معنی لنگر چیز بسیار گران را گویند و در صفات تیغ دورویه چون تیغ لنگردار و مژگان لنگردار