584 مدخل
سرماخوردگی، سرما، سرما خوردگی، زکام
مولم
عصبانی کردن /کار را شروع و رها کردن
افگار، جریح، جریحهدار، زخمدار، زخمناک، مجروح
casualty, casualties, ulcerous, stricken
casualty
coeds
پلاسمای سرد
زخمی و کشته.
زخمی، افگار
زخمی که سرباز کرده است
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
زخمی که در اثر عفونت سیاه شود – چرکی شدن زخم در اثر نفوذ ...