زانسترلغتنامه دهخدازانستر. [ س ُ ت َ ] (ق مرکب ) مخفف زآنسوتر است که از آنطرف تر باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و رجوع به زاستر شود.
فرهنگ زانسوreverse dictionary, reverse-order dictionaryواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کتاب مرجع که در آن واژهها به شیوۀ الفبایی از حرف آخر به حرف اول مرتب شده است
نمای زانسوreverse shot, reverse angle shotواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که نسبت به نمای قبلی خود، ازنظر زاویۀ دوربین، 180 درجه تغییر کرده باشد
cocksدیکشنری انگلیسی به فارسیخنده دار، چخماق تفنگ، پرنده نر، کج نهادگی کلاه، الت ذکور، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
زانسترلغتنامه دهخدازانستر. [ س ُ ت َ ] (ق مرکب ) مخفف زآنسوتر است که از آنطرف تر باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و رجوع به زاستر شود.
از آن سانلغتنامه دهخدااز آن سان . [ اَ ] (ق مرکب ) زانسان (مخفف ). آن سان . همان گونه . آن قسم : بر آن روی جیحون یکی رزمگاه بکردیم زانسان که فرمود شاه .فردوسی .
زاسترلغتنامه دهخدازاستر. [ س ْ / س ُ ت َ ] (ق مرکب ) بمعنی زانسوتر و از آن طرف تر، دورتر و پستتر باشد. (برهان قاطع). مخفف زانسوتر است . (آنندراج ) : درنگی که گفتم که پروین همی نخ
پالاوی سینولغتنامه دهخداپالاوی سینو. [ ن ُ] (اِخ ) (فرّانت ...) شاعر فکاهی ایتالیائی مولد بسال 1618م . (1027 هَ . ق .) در پله زانس و وفات در سنه ٔ 1644م . (1053 هَ . ق .).