زخزخةلغتنامه دهخدازخزخة. [ زَ زَ خ َ ] (ع مص ) جماع کردن با زن . (از ناظم الاطباء). زخزاخ نیز مصدر این باب و بهمین معنی است . رجوع به زخزاخ شود.
زخاخةلغتنامه دهخدازخاخة. [ زَخ ْ خا خ َ ] (ع ص ) زنی که در وقت جماع آب راند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از محیط المحیط) (از متن اللغة). زنی که آب میاندازد هنگام جماع .(ترجمه
زخزخةلغتنامه دهخدازخزخة. [ زَ زَ خ َ ] (ع مص ) جماع کردن با زن . (از ناظم الاطباء). زخزاخ نیز مصدر این باب و بهمین معنی است . رجوع به زخزاخ شود.
زخاخةلغتنامه دهخدازخاخة. [ زَخ ْ خا خ َ ] (ع ص ) زنی که در وقت جماع آب راند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از محیط المحیط) (از متن اللغة). زنی که آب میاندازد هنگام جماع .(ترجمه
زخاءلغتنامه دهخدازخاء. [ زَخ ْ خا ] (ع ص ) آنکه بول خود را بدور افکند. (از متن اللغة). || زنی که وقت جماع آب راند. (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به زخاخة و زخ شود.
خانلغتنامه دهخداخان . (اِ) خانه . بیت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : گفت با خر