زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) مصعب بن زبیربن بکار، مکنی به ابوعبداﷲ. از اهل علم است و برادرزاده ٔ زبیربن بکار. (از انساب سمعانی ).
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن زبیر بکار. ازراویانست . رجوع به تنقیح المقال مامقانی (قسمت القاب )، و رجال نجاشی ، نقد الرجال ، و ریحانة الادب شود.
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) حبیب بن زبیربن مشکان هلالی ، بصری الاصل و مقیم اصفهان بود و بگفته ٔ ابن مردویه حبیب در اصفهان اولاد و احفادی دارد که آنان را زبیریه گو
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوابراهیم بن حمزةبن محمدبن حمزةبن مصعب بن زبیربن عوام . از راویانست . وی از ابراهیم بن سعد و عبدالعزیزبن ابی حازم و دیگران روایت دارد
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوبکربن حسن . از نحویان است . وی تألیفی بنام «الابنیة فی النحو» پرداخت و در 279 هَ . ق . وفات یافت . (از قاموس الاعلام ترکی ).
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) مصعب بن زبیربن بکار، مکنی به ابوعبداﷲ. از اهل علم است و برادرزاده ٔ زبیربن بکار. (از انساب سمعانی ).
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن زبیر بکار. ازراویانست . رجوع به تنقیح المقال مامقانی (قسمت القاب )، و رجال نجاشی ، نقد الرجال ، و ریحانة الادب شود.
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) حبیب بن زبیربن مشکان هلالی ، بصری الاصل و مقیم اصفهان بود و بگفته ٔ ابن مردویه حبیب در اصفهان اولاد و احفادی دارد که آنان را زبیریه گو
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوابراهیم بن حمزةبن محمدبن حمزةبن مصعب بن زبیربن عوام . از راویانست . وی از ابراهیم بن سعد و عبدالعزیزبن ابی حازم و دیگران روایت دارد
زبیریلغتنامه دهخدازبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابوبکربن حسن . از نحویان است . وی تألیفی بنام «الابنیة فی النحو» پرداخت و در 279 هَ . ق . وفات یافت . (از قاموس الاعلام ترکی ).