زبنیانلغتنامه دهخدازبنیان . [ زِ ] (اِخ ) قریه ای است بری . از آنجاست قوام ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم . (تاج العروس ).
زبنیانیلغتنامه دهخدازبنیانی . [ زِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن محمدبن علی رازی صوفی مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به قوام . مقریزی در المقفی از او نام برده است . (تاج العروس ). و رجوع به
زنیانگویش اصفهانی تکیه ای: -------- طاری: -------- طامه ای: -------- طرقی: zeniyun کشه ای: -------- نطنزی: --------
زانیانلغتنامه دهخدازانیان . (اِخ ) دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد. واقع در 6هزارگزی باختر شهرکرد و متصل به راه شهرکرد به سامان ، در دامنه ٔ کوه و منطقه ٔ معتدل .
زبانیانلغتنامه دهخدازبانیان . [ زَ ] (اِ) ج ِ زَبانی . (ناظم الاطباء). فارسیان زبانی را بطور فارسی به الف و نون جمع کرده زبانیان گویند چنانچه حور را که جمع حوراء است بمعنی مفرد است
زبانیانلغتنامه دهخدازبانیان . [ زُ ن َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ زبانی در حالت رفع. رجوع به زبانی و زبانیا (...العقرب ) و زبانیات شود.
زبنیانیلغتنامه دهخدازبنیانی . [ زِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن محمدبن علی رازی صوفی مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به قوام . مقریزی در المقفی از او نام برده است . (تاج العروس ). و رجوع به
زانیانلغتنامه دهخدازانیان . (اِخ ) دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد. واقع در 6هزارگزی باختر شهرکرد و متصل به راه شهرکرد به سامان ، در دامنه ٔ کوه و منطقه ٔ معتدل .
زبانیانلغتنامه دهخدازبانیان . [ زَ ] (اِ) ج ِ زَبانی . (ناظم الاطباء). فارسیان زبانی را بطور فارسی به الف و نون جمع کرده زبانیان گویند چنانچه حور را که جمع حوراء است بمعنی مفرد است
زبانیانلغتنامه دهخدازبانیان . [ زُ ن َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ زبانی در حالت رفع. رجوع به زبانی و زبانیا (...العقرب ) و زبانیات شود.