زبانۀ ایمنگاهfouling barواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که بهصورت مکانیکی و در نتیجۀ برخورد با بال چرخ قطار عمل میکند
زبانۀ آزادfree reedواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانه که براثر ارتعاش سر آزاد آن بدون برخورد با مانع صدا تولید میشود
زبانۀ رودپیچmeander lobe, tongue 2واژههای مصوب فرهنگستانزمینی زبانهایشکل و کموبیش مرتفع در درون یک رودپیچ
زبانۀ زنشیbeating reedواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانه که براثر ارتعاش و برخورد سر آزاد آن با مانع صدا تولید میشود
زبانۀ سادهsingle reedواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانۀ زنشی واحد در برخی از هواصداها که براثر ارتعاش آن صدا تولید میشود
ترزبان گردیدنلغتنامه دهخداترزبان گردیدن . [ ت َ زَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) رَطْب اللسان شدن . خوش بیان گردیدن . زبان آور گردیدن : سرداران قلعه همگی در یک جا جمع شده بذکر... با یکدیگر ترزب
زاغرلغتنامه دهخدازاغر. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک . در 3000گزی شمال باختری طرخوران . منطقه ٔ آن کوهستانی و سردسیر و زبان اهالی آن فارسی و آب
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 24000گزی جنوب خاوری دیواندره ، بر کنار راه سنندج به دیواندره . منطقه ٔ
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 32000گزی خاور سنندج و 4000گزی جنوب راه سنندج به همدان ، منطقه ٔ آن دامنه و سردسی
مرندلغتنامه دهخدامرند. [ م َ رَ ] (اِخ ) شهرکی است [ به حدود آذربادگان ] خرد و آبادان و با نعمت و مردم بسیار و از وی جامه های گوناگون خیزد پشمین . (حدود العالم ). از اقلیم چهارم