زبانۀ سادهsingle reedواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانۀ زنشی واحد در برخی از هواصداها که براثر ارتعاش آن صدا تولید میشود
زبانۀ ایمنگاهfouling barواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که بهصورت مکانیکی و در نتیجۀ برخورد با بال چرخ قطار عمل میکند
زبانۀ آزادfree reedواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانه که براثر ارتعاش سر آزاد آن بدون برخورد با مانع صدا تولید میشود
زبانۀ رودپیچmeander lobe, tongue 2واژههای مصوب فرهنگستانزمینی زبانهایشکل و کموبیش مرتفع در درون یک رودپیچ
زبانۀ زنشیbeating reedواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانه که براثر ارتعاش و برخورد سر آزاد آن با مانع صدا تولید میشود
قرهنیهاclarinetsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از سازها با زبانۀ زنشی ساده که لولهای استوانهای دارند
زنبورکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (موسیقی) سازی کوچک شبیه چنگ با یک زبانۀ فلزی انعطافپذیر که بین دندانها یا لبها قرار میگیرد و با زخمۀ انگشت یا کنارۀ دست به زبانه ملودیهای ساده تولید می
زبان اطفاللغتنامه دهخدازبان اطفال . [ زَ ن ِ اَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زبان مخصوصی که مادران بااطفال بدان سخن میگویند و اسم اشیاء را با تحریفی خاص ادا میکنند و یا نامی دیگر بر آن م
غالب پاشالغتنامه دهخداغالب پاشا. [ ل ِ ] (اِخ ) عبدالحلیم . یکی از متأخران شعرای عثمانی است . وی به تقلید زبان ساده و ناهموار ترکان آناطولی اشعار راجع بلطائف و هزلیات گفته است و از
ماریوولغتنامه دهخداماریوو. [ وُ ] (اِخ ) نویسنده ٔ فرانسوی (1688 - 1763 م .) او ابتدا به نوشتن آثار جدی آمیخته با کنایات مضحک و نگارش وقایع روزمره توجه داشت و سپس به تآتر و کمدی ر