لغتنامه دهخدا
زبابة. [ زَ ب َ ] (ع اِ) ج ، زباب . موش کور یا موش سرخ موی یا موش بی موی یا نوعی از موش صحرائی . در سرقت بدو مثل زنند و گویند: اسرق من زبابة. زیرا که این حیوان هر چه بیابد میدزدد خواه بدان حاجت داشته باشد یا نداشته باشد. رجوع به حیوة الحیوان ، تاج العروس ، اقرب الموارد، فرائد