زایگرلغتنامه دهخدازایگر. [ گ َ ] (ص ) باربردار و حمل دار.(ناظم الاطباء). میوه دار و ثمردار. (ناظم الاطباء).
زاری زارلغتنامه دهخدازاری زار. [ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )- به زاری زار ؛ زار زار : مرا ز چشم و سیه زلف یار یاد آمدفرونشستم و بگریستم بزاری زار. فرخی .- || به خواری . به ذلّت . با مذلّت