زاولانهلغتنامه دهخدازاولانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بندهای آهنین که در پای بندیان و مردم گریزپای نهند. (شرفنامه ٔ منیری ). بندی است از آهن که بر پای ستور و مردم دیوانه و مجرم نهند. (آ
زاولانهفرهنگ انتشارات معین(ز وú نَ) (اِ.) بندی آهنی که با آن دست و پای گناهکاران یا چهارپایان را می بستند.
زاولانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان میبستند: ◻︎ چون خانهٴ بیگانهش آشنا شد / خو کرد در این بند و زاولانه (ناصرخسرو: ۲۲۹).۲. حلقه و زنجیری که به پای
زولانهلغتنامه دهخدازولانه . [ زَ / زُو ن َ / ن ِ ] (اِ) بمعنی زاولانه است و آن آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند و بر پای ستوران نیز کنند و به ترکی «بخاو» گویند. (برهان ) (ناظم ا
زالونهگویش بختیاری1. دستبندى که به دستان اسب زنند براىجلوگیرى از ربودن آن؛ 2. قفل و زنجیرىکه به پاى زندانى بندند.
زولانهلغتنامه دهخدازولانه . [ زَ / زُو ن َ / ن ِ ] (اِ) بمعنی زاولانه است و آن آهنی باشد که بر پای گنه کاران نهند و بر پای ستوران نیز کنند و به ترکی «بخاو» گویند. (برهان ) (ناظم ا
پاوندلغتنامه دهخداپاوند. [ وَ ] (اِ مرکب ) بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. (برهان ). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه
گردنلغتنامه دهخداگردن . [ گ َ دَ ] (اِ) پهلوی گرتن ، کردی گردن ، افغانی وبلوچی گردن ، وخی و شغنی گردهن و سریکلی گردهان . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معروف است و به عربی جید و
زلفینکلغتنامه دهخدازلفینک . [ زُ ن َ ] (اِمصغر)زرفینک . زورفینک . زولفینک . زورفین خرد. که از طریق مشابهت حلقه بودن به زلف اطلاق می شود. موی صدغ حلقه کرده . (از یادداشتهای بخط مرح