زاوشلغتنامه دهخدازاوش . [ وُ ] (اِخ ) نام کوکب مشتری است . (برهان قاطع). نام ستاره ٔ مشتری است که لفظ دیگرش برجیس است . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). آقای پورداود آرد: کلمه ٔ زا
زاوشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. از خدایان یونانیان قدیم؛ زئوس.۲. ‹زاووش، زواش، زوش› (نجوم) [قدیمی] = مشتری: ◻︎ فلک سادسست زاوش را / که دهندهست دانش و هش را (سنائی۱: ۶۹۹).
زاوشفرهنگ نامها(تلفظ: zāvoš) (یونانی) نام ستارهی مشتری ، زاوش ، مشتری ، به قولی از کلمهی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد . + ن.ک. راوش .
زاوشتلغتنامه دهخدازاوشت . [ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه . واقع در4000گزی شمال راه بناب و 3000گزی باختر راه میاندوآب به دهخوارقان . در منطقه ٔ جلگه
زاوشتلغتنامه دهخدازاوشت . [ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه . واقع در4000گزی شمال راه بناب و 3000گزی باختر راه میاندوآب به دهخوارقان . در منطقه ٔ جلگه
راوشفرهنگ نامها(تلفظ: rāvaš) (یونانی) زاوش یا زواش به معنی مشتری ؛ این کلمه اصلاً یونانی میباشد و از ' زوس ' zeus (خدای بزرگ) مشتق شده است. (راوش مصحفِ زاوش میباشد) ← زاوش .
اذیالغتنامه دهخدااذیا.[ ] (اِخ ) (مبدّل دیا یونانی یا تحریفی از زِئوس یونانی ) زاوش . مشتری : فقال له [ لجبّار صقلیة ] افلاطون مجیبا عن سوءاله اِن کنّا نَری ان ّ ارقلیس کان کالذ
زیوسلغتنامه دهخدازیوس . (اِخ ) زاوش . نام یونانی مشتری . (عیون الانباء ج 1 ص 15، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زئوس و مشتری شود.